در قسمت ۱۷ سریال خاتون میبینیم که روزنامهنگاری که متمایل به شاه جوان هم هست، اما با فعالیتهای زیرزمینیِ گروه رابینهود هم همراهی رسانهای میکند خطابهای رو به سرهنگ شیرزاد، یکی از مسئولان رکن ۲ ارتش در دوره اشغال میخواند.
او در این دیالوگ کvه در دفتر روزنامه و زمانی که در آستانه بازداشت شدن است صحبت میکند میگوید:
من دلم خونه برای مردمی که حتی ارتش کشورشون هم طرفشون نیست. چرا فشار را به مردم میارین ؟ چرا به ما؟ شما دزد رو غلط نشونه گرفتید آقا.
برای چاپ یک خبر چرا باید دستگیر بشم؟
انگلیسیها منت سر اعلیحضرت گذاشتن از سیلوها بار گندم فرستادند همه ش بار شپش است خواستم کار کنم خبرش رو. روزنامهها رو یکی یکی برند چاقو گلویشان گذاشتند. مگر شما ایرانی نیستید؟ اگر تیفوس بیاد مگه دامن بچه شما رو نمیگیره؟ اینجا شیرزاد با یاد امیرعلی، که از تیفوس مرده، عصبانی میشود و داد میزند ببر زبونت رو. و دستور بازداشت همه را میدهد.
آیا این سخنان تلنگری به شیرزاد، ارتشی ایرانی محاصره شده در دست نیروهای بیگانه است؟