چشم چران عمارت - خلاصه داستان
فرید و پلین که به بار رفته بودند، در راه برگشت، پلیس به خاطر مستی جلویش را میگیرد و ماشین را میخواباند. مادر که به او زنگ میزند پیدایش نمیکند. به سیران زنگ میزند. ماجرا لو میرود.
فردا صبح، مادر و زن عموی فرید میگویند که میخواهیم به عیادت اسما برویم.
سیران میفهمد که فرید دیروز هم راست گفته است. در میانه بگومگوهایشان، کاظم ماجرا را از پشت در میفهمد.
کاظم سونا را در اتاق حبس میکند. آفوکات و گلکون میآیند. سیران به فرید زنگ میزند میگوید ماجرا چیست. او هم میآید سریع با ماشین پلین به آنجا میرسد.
مادر و زن عمو میرسند و سراغ فرید را میگیرند. سیران میگوید رفته است داروخانه . همان لحظه میرسد. آبروداری میکنند. سونا را هم میگویند رفته آنتپ پیش یکی از دوستانش و فعلا نمیآید.
پدر میفهمد که چه شده است. به خواستگاری که از آنتپ آمده بود زنگ میزند و موافقت خود را اعلام میکند. میگوید سونا را به آنجا میفرستم. همانجا عقد کنید. ما هم نمیآییم.
سونا دچار پنیک میشود و گلکون و آفوکات که میروند، سیران و فرید میروند آنها را برسانند.
کاظم هم میرود پیش اورهان و فواد که میخواهند برای او یک عمارت بخرند.
سیران از فرید میخواهد که سونا را نجات دهند.
فرید میگوید که تو تا الان به من میگفتی آدم عوضیای هستم.
او گریه میکند و درخواست کمک میکند. فرید هم درخواستی دارد. یک لباس خواب از کشو در میآورد و به دست او میدهد.